1. باید تمام بیماران را درمان کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
2. باید همیشه به بالاترین معیار های خودم دست پیدا کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
3. بیماران من باید تکالیفشان را خیلی عالی انجام بدهند.
کاملا غلط
کاملا درست
4. نباید به هیچ عنوان وقتم را تلف کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
5. لایق موفق شدن هستم.
کاملا غلط
کاملا درست
6. بیمارانم باید به خاطر کاری که برای آنها انجام میدهم از من کمال تشکر را داشته باشند.
کاملا غلط
کاملا درست
7. در طی درمان نباید احساس خستگی کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
8. بیماران تلاش میکنند مرا دست کم بگیرند.
کاملا غلط
کاملا درست
9. به وجود آمدن تعارض، آشفته کننده است.
کاملا غلط
کاملا درست
10. نباید مشکلی را مطرح کنم که باعث ناراحتی بیمار شود.
کاملا غلط
کاملا درست
11. اگر بیمار در طی درمان ناراحت شود، احتمالا درمان را ادامه نخواهد داد.
کاملا غلط
کاملا درست
12. وقتی که بیمار درمان را نیمه کاره رها کند، به شدت آشفته میشوم.
کاملا غلط
کاملا درست
13. ممکن است آخرش هیچ بیماری به من مراجعه نکند.
کاملا غلط
کاملا درست
14. احساس میکنم بیماران مرا کنترل میکنند.
کاملا غلط
کاملا درست
15. احساسات یا حرکات یا حرف های من در درمان محدود میشود.
کاملا غلط
کاملا درست
16. باید کاری را که دوست دارم، انجام بدهم و حرفی را که دلم میخواهد بزنم.
کاملا غلط
کاملا درست
17. گاهی اوقات تعجب میکنم که چرا در روابط اجتماعی بازنده هستم.
کاملا غلط
کاملا درست
18. باید اطرافیان خودم و وقایع پیرامون را کنترل کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
19. برخی از مردم ذاتا بد و پست فطرت هستند.
کاملا غلط
کاملا درست
20. اگر دیگران کار خطای انجام بدهند، باید مجازات شوند.
کاملا غلط
کاملا درست
21. اغلب احساس میکنم عصبانی هستم.
کاملا غلط
کاملا درست
22. بیمار تلاش میکند مرا عصبانی کند.
کاملا غلط
کاملا درست
23. مجبورم برای اینکه از من سوء استفاده نشود یا آسیب نبینم، از خودم محافظت کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
24. معمولا نمیتوانم به دیگران اعتماد کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
25. تمایل دارم که بیمار مرا دوست داشته باشد.
کاملا غلط
کاملا درست
26. اگر بیمار از من راضی و خشنود نباشد، بدین معناست که مرتکب اشتباه شدهام.
کاملا غلط
کاملا درست
27. خیلی مهم است که بیمار مرا دوست داشته باشد.
کاملا غلط
کاملا درست
28. اگر کاری انجام ندهم که بیمار دوست دارد، ناراحت میشوم.
کاملا غلط
کاملا درست
29. ما باید با یکدیگر به توافق برسیم، تقریبا مثل دوستان.
کاملا غلط
کاملا درست
30. میخواهم افکار و احساساتم را از بیمار پنهان کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
31. نمیخواهم کاری انجام بدهم که بیماران میخواهند.
کاملا غلط
کاملا درست
32. احساس میکنم در طی جلسه درمان از لحاظ هیجانی از بیمار کناره گیری میکنم.
کاملا غلط
کاملا درست
33. احساس میکنم نمیدانم باید چه کار کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
34. میترسم که اشتباه کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
35. گاهی اوقات سوال میکنم آیا واقعا از کفایت لازم برخوردارم.
کاملا غلط
کاملا درست
36. گاهی اوقات احساس میکنم مثل اینکه خیلی خستهام.
کاملا غلط
کاملا درست
37. بیماران مانع دستیابی من به اهدافم میشوند.
کاملا غلط
کاملا درست
38. احساس میکنم وقتم را تلف میکنم.
کاملا غلط
کاملا درست
39. باید بدون دخالت بیمار در طی جلسه درمان به اهدافم دست پیدا کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
40. باید پاسخگوی نیازهای بیمار باشم.
کاملا غلط
کاملا درست
41. باید احساس بهتری در بیماران ایجاد کنم.
کاملا غلط
کاملا درست
42. نیازهای بیماران را اغلب بر نیازهای خودم ترجیح میدهم.
کاملا غلط
کاملا درست
43. گاهی اوقات اعتقاد دارم باید کارهایی که از دستم بر میآید برای ارضای نیازهای بیماران انجام بدهم.
کاملا غلط
کاملا درست
44. اگر با بیمار کاری کنم که نتوانم احساس واقعیام را به او بگویم، ناکام میشوم.
کاملا غلط
کاملا درست
45. برای من سخت است که جلوی بروز احساساتم را بگیرم.
کاملا غلط
کاملا درست
46. نمیتوانم در فرایند درمان، شخصیت واقعیام را بروز بدهم.
کاملا غلط
کاملا درست